برای آلونا توفتول و خانواده اش، بیشتر آنچه از زندگی قدیمی آنها در حومه کیف، اوکراین باقی مانده است، در تلفن او ذخیره شده است.
او چند ویدیوی قدیمی از فرزندانش را مرور کرد – آگاتا، 14 ساله، در کلاس پیانو، آرکیپ، 11 ساله، در آشپزخانه آنها با گیتار خود، انگشتانش به سختی به بلندترین سیم ها می رسید.
او گفت: «وقتی فرار کردیم، گیتار آرکیپ را نیاوردیم. «این چمدان به سختی اولویت داشت. با آنچه می توانستیم در کوله پشتی های کوچک حمل کنیم، آنجا را ترک کردیم.»
خانه توفتول ها تنها چهار مایل با روستای بوچا فاصله داشت، جایی که سربازان روسی متهم به شکنجه و قتل عام غیرنظامیان در ابتدای جنگ هستند.
توفتول ها اوکراینی هستند، اما قومیتی روسی دارند، بنابراین زبان روسی زبان اول آنهاست. آنها در مورد آنچه در ابتدای جنگ دیدند صحبت نمی کنند، اما آندری توفتول – شوهر آلونا توفتول – گفت که آنها خوش شانس بودند که وقتی این کار را کردند آنها را ترک کردند. و او بر یک نکته تاکید دارد: آنها هرگز به عقب برنمی گردند.
آنها همه چیز را دزدیدند و حتی برخی از خانه ها را با مین به دام انداختند.»
خانه ما هنوز پابرجاست، اما چیزی در آن نیست. وقتی روس ها وارد شدند، همه خانه ها رها شد. آنها همه چیز را دزدیدند و حتی برخی از خانه ها را با مین به دام انداختند.»
میلیون ها اوکراینی پس از تهاجم گسترده روسیه در سال گذشته از کشور خود گریختند. در حالی که بسیاری بازگشته اند، برخی نمی توانند یا نمی توانند. آنها در مکان های جدید از نو شروع می کنند و با چالش های جدیدی روبرو می شوند.
توفتول ها به کازیلاک فرانسه که جمعیت آن کمتر از 2000 نفر است، ختم شدند.
زمانی که جنگ شروع شد، تونی کارواخال، شهردار روستا، از مردم محلی خواست تا خانه های خود را به روی پناهندگان باز کنند.
کارواخال گفت: “من به شورای شهر گفتم، ما باید سهم خود را انجام دهیم.” «از روستاهای اطراف شروع به جمع آوری لباس، دارو و غذا کردم. و من قبلاً گواهینامه رانندگی اتوبوس داشتم.»
بنابراین، کارواخال یک پرستار، دوستش ژان فرانسوا کاراسکو و دیگران را استخدام کرد، سپس در مارس سال گذشته دو روز با اتوبوس به لهستان رفت. آنها درست در زمانی که توفتول ها و صدها پناهنده دیگر ناامید و مبهوت از مرز اوکراین عبور می کردند، وارد شدند.
کارواخال با غرور گفت: «ما 32 خانواده را با خودمان آوردیم.
در میان آنها یک مادر مجرد به نام النا خیرولینا و پسر نوجوانش وجود داشت.
خیرولینا گفت: «جنگ ترسناک است، اما من به ویژه نگران پسرم بودم. و به عنوان یک مادر جوان، خوب، همه ما می دانیم که چه اتفاقی برای زنان جوان به دست روس ها افتاده است.
خیرولینا به تجاوز جنسی به عنوان یک سلاح جنگی در مناطق تحت اشغال روسیه اشاره می کرد. سازمان ملل ده ها مورد حمله جنسی توسط سربازان روسی را تا ماه ژانویه ثبت کرده است. سازمانهای غیردولتی حقوق بشر در واقع این تعداد را بسیار بیشتر از اینها اعلام کردهاند.
خیرولینا از دهکده ای کوچک درست در کنار شهری می آید که در آن وحشیگری ها یک رویداد روزمره است: باخموت، شهری که روسیه ماه ها در تلاش برای تصرف آن است، حتی به قیمت هزینه ده ها هزار سربازش.
مانند توفتول ها، خیرولینا گفت که دیگر برنمی گردد. او اکنون در یک هتل کار می کند و در حال یادگیری زبان فرانسه است.
او همچنین اکنون با کاراسکو، دوست شهردار، که در سفرش به لهستان با او آشنا شد، در ارتباط است.
او در مورد مهارت های زبانی خود گفت: “او هر روز بهتر و بهتر می شود.”
خیرولینا از اینجا و اکنون خوشحال به نظر می رسد. اما او هنوز چیزهای زیادی برای نگرانی دارد. پسرش بر خلاف میل او به تازگی به اوکراین بازگشت. او گفت که او میخواست قبل از اینکه برای همیشه به فرانسه بازگردد، دبیرستان را به زبان خودش – روسی – تمام کند.
او شروع به گریه کرد و گفت: “اشکال ندارد.” “من برای پسرم می ترسم.”
خانواده طفتول نیز از هم جدا شده اند. و آنها تنها نیستند. از 32 خانواده ای که سال گذشته وارد کازیلهاک شدند، 29 نفر از آنها علیرغم خطرات، قبلاً به خانه بازگشته اند.
آندری توفتول شغلی به عنوان یک دستساز برای شهر پیدا کرد – نقاشی، تعمیر لولهکشی و سایر کارهای عجیب و غریب – در حالی که همسرش یاد گرفت که چگونه مانیکور انجام دهد.
و بچه های توفتول شروع به تطبیق با زندگی جدید خود می کنند.
آلونا توفتول گفت: آنها اکنون در امنیت هستند. و دیگر با صدای هواپیما اردک نمی کشند.
او افزود که هدف بعدی او این است که زندگی را تا حد امکان عادی جلوه دهد و گفت که قصد دارد آنها را برای کلاس های مدرسه موسیقی محلی ثبت نام کند، حتی اگر سازهای خود را از خانه به همراه نداشته باشند.
اما والدین آندری توفتول، علیرغم درگیریهای مداوم، از ترک کشور خود امتناع میکنند.
آندری توفتول گفت: «پدر من می خواهد در کشورش بمیرد. “من او را درک می کنم. او تمام زندگی خود را برای چیزی که دارد سخت کار کرده است. او نمی تواند همه چیز را پشت سر بگذارد.»
مربوط: پناهندگان اوکراینی مدرسه خود را در رومانی ایجاد می کنند